چکیده: (3298 مشاهده)
نخستین روزهای آشنایی من با فیلسوف، منطقدان، و شاعر کمنظیر امروز، جناب دکتر ضیاء موحد، به سالهای آغازین دهۀ هشتاد برمیگردد: سیدضیاء قاسمی، دوست شاعر افغانیام، که سالیانی است رحل اقامت در کشور سوئد افکنده، ذکر خیری از غرابهای سفید به میان آورد و اینکه کتابی است بینظیر و حاوی تجربههایی که در شعر سپید امروز کمسابقه و حتی در مواردی بیسابقه است. همین باعث شد که من، هفتهها در جستوجوی این کتاب تقریباً به تمامِ کتابفروشیهای خیابان انقلاب سر بزنم، غافل از آنکه سالها بود چاپ آن تمام شده و نایاب بود. گفت آنچه یافت مینشود آنم آرزوست. سرانجام، غرابها ... را از دوستی امانت گرفتم و در اولین فرصت یک کپی از آن تهیه کردم و وقت و بیوقت به سراغش رفتم. همین شد مایۀ انس و الفت من با این کتاب و دیگر کتابهای شعر ایشان از مشتی نور سرد تا همین کتاب آخر که انتشارات نیلوفر در سال 1392 منتشر کردهاست و گزیدهای از شعرهای 1386 تا 1391 او را در خود جای داده: و جهان آبستن زاده شد.
دو گزیده هم از اشعار ایشان، یکی از سوی انتشارات مروارید و دیگری با ترجمۀ انگلیسی بهنام آوازهای آبی از سوی نشر هرمس منتشر شده و چون گزینش هر دو کتاب را شاعر انجام داده، به آنها وجه قابل تأمل و اعتناتری بخشیدهاست. و همین مخاطب را ترغیب میکند که بداند شاعر کدامیک از شعرهایش را بیشتر دوست دارد .
نوع مطالعه:
نقد و بررسی |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1396/10/25 | پذیرش: 1396/10/25 | انتشار: 1396/10/25